و هزار و یک کلاغ
نیامدنت را
در خیالم نوک میزنند
مترسکی نشسته روی کاناپه ام
خیره به مشروح خبرهایی که به اختصار هم
از تو نمیگویند..!
ملخ ها
به خنده های این زن
هجوم می آورند
و کلاغی هرشب
پوشالی از انحنای لبخندم را میدزدد ..!
دست روی دست گذاشته ام
و موریانه ها
خاطرات خوب توی آلبوم را میجوند
مدت هاست
از قاب عکس های دو نفره
بوران به خانه می پاشد
این برف ها
تنها
بخت سیاه موهایم را
سفید میکند
سپید های غمگینی که در میانسالی
از خاطره ی دست هایت
خواهم نوشت..!
در بزن..!
این مزرعه ، محتاج باران است..
#بهارپاییزی
@baharepaeazi
جاده تو را پس نمیدهد...برچسب : نویسنده : paeazi بازدید : 76