رهایی

ساخت وبلاگ

رها شدن

سقوط آزاد

چه شکلیه؟

حس وابسته نبودن به هر آنچه انسان رو  به بند میکشه

برام آزادی رو معنا کن رفیق...بگو چطور رها بودن رو فعل موندگار زیستنم کنم؟

درست ساعت سه نصفه شب بود که تصمیم گرفتم پایان بدم‌بهراین قصه...بند ها رو باز کردم...و از صحنه ی نمایش زدم بیرون...من عروسک خیمه شب بازی که سالها صبوری رو نقش زد...حمایت کردن رو نقش زد...نادیده گرفتن خودشو نقش زد

تکرار کرد دیالوگ‌های عاشقانه رو....و در جواب سوز سرمای بهمن رو شنید...تکرار کرد سمفونی احساس رو ...و در جواب فالش بودن موسیقی عمل و صدا رو شنید

این رهایی ناگهانی اتفاق افتاد رفیق

سخت نبود

فقط یه لحظه به خودت اومدن لازم داشت

به خودم اومدم

به خودم برگشتم

به اعتماد کردن به قلب و احساس و منطق خودم...به خودم برمیگردم برای دوست نداشتنت....

و هرگز از خودم کوچ نخواهم کرد.......

+

چمدان بستم و یک سفر ناگهانی ترتیب دادم...

من روی پای خودم می ایستم

روی پای خودم زندگی میکنم

و رهایی‌از همین سفر آغاز میشود...

 

جاده تو را پس نمیدهد...
ما را در سایت جاده تو را پس نمیدهد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paeazi بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت: 4:56