بطالت

ساخت وبلاگ

بشدت این روزها احساس بطالت میکنم ...احساس می‌کنم که در برابر گنجینه ی با شکوه زندگی م آنطور که باید عمل نمیکنم ...

اما وقتی نگاه میکنم به عملکردم میبینم که در طول یک هفته پروپوزال م رو نوشتم ...مراجعینم رو میبینم...شعر میخونم ...کتاب میخونم ...تفریح میکنم ...آموزش میبینم....

اما صدایی مدام درونم میگه کافی نیست کافی نیست ...بیشتر بیشتر!!!!

و توی ۲۴ سالگی میخوام که با سرعت به بلوغ و پختگی و دستاورد برسم ...بارها گفته م که برای زندگی کردن خیلی عجولم ...برای رسیدن خیلی بی قرارم ...

این چند وقت اخیر دو دوست به دایره معاشرتم اضافه شده که از من بزرگ ترن ولی خیلی سر گردان و گم شده اند ...

انرژی زیادی ازم گرفتن که پیداشون کنم ..و در واقع پیدا کنن خودشون رو ...

البته که این شغل منه اما وقتی خارج از فضای کارم این کارو انجام میدم احساس بطالت میکنم ...احساس خستگی نیز ...و گاهی هم احساس هدر رفت ....احساس کنده شدن قسمت هایی از وجودم ...

باید خودمو بازیابی کنم دوباره ...باید وقتمو کمتر باهاشون بگذرونم ...حالا اتفاقا باید فاصله بگیرم تا هرچی یاد گرفتن رو عملی کنند ...

......

دلم میخواد ماه رمضون زودتر بیاد

صبور ترم میکنه این ماه

از دویدن نگهم میداره ....

هرچند من هربار وایسادم بیشتر شروع کردم به جنگیدن با خودم ....

جاده تو را پس نمیدهد...
ما را در سایت جاده تو را پس نمیدهد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paeazi بازدید : 78 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:56